حوالی خدا

وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)
  • حوالی خدا

    وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)

مشخصات بلاگ

وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)

آخرین نظرات
  • ۲۹ آذر ۹۹، ۱۹:۵۶ - تری سدیم سیترات
    مبارکه
  • ۲۹ آذر ۹۹، ۱۸:۲۰ - هونیا موتور
    عالی

۶۰ مطلب با موضوع «عکس نوشته :: عکس نوشته شهدا» ثبت شده است

عکس نوشته حٌر طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

به سمت حسین علیه السلام

آرام آرام از لشکر سیاهی کناره می‏ گرفت و به سوی وادی نور پیش می‏رفت.

مصمّم، امّا خجلت زده، در این اندیشه که آیا فرزند فاطمه علیها السلام او را می‏ پذیرد؟

و اگر نپذیرد، بر کدامین سو راه در پیش گیرد؟

می‏ رفت و دستار از سر باز می‏ کرد تا شرم چهره‏ اش را بپوشاند؛

امّا نگاه مضطربش را چه کند؟! چشم‏هایش را بست: «خدایا! ای خدای توبه‏ پذیر...!»

گویی، نه مرکب، که جذبه الهی او را می‏ کشید، کششی از جنس آتش طور...

فصلی میان او و دیگر کوفیانِ در بند بنی امیه بود که به جُرگه آزادگان پیوندش می‏ داد؛

او هم حُرّ بود و از هر دو جهان آزاد و هم بنده عشق...

این چند دقیقه راه، از اردوگاه اموی تا حَرم حسینی، یک عمرسلوک بود و یک عالم سیْر، شمیم بهشت به مشام جانش رسید.

به وادی ایمن وارد شده بود، از حضیض خودخواهی به در آمده بود و به اوج خدا خواهی برآمده بود.

بر خود نهیب زد: «حُرّ! تو اکنون به حَرَم قدس حسین وارد شدی؛ از آن‏چه رنگ تعلق پذیرد، خویشتن را آزاد کن...»

نویسنده: امیر خوش نظر

 

دانلود عکس با کیفیت بالا


عکس نوشته شب چهارم محرم (حٌر ابن یزید ریاحی) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

شب چهارم محرم بنام کیست؟

«مردی که اسم خوبی داشت»

سر اسب را که کج کرده بود و بی صدا از فاصله دو سپاه گذشته بود،

فکر کرده بود که خیلی خوب اگر پیش برود می‌ بخشندنش و می‌گذارند با بقیه هفتاد و دو نفر بجنگد...

وقتی گفتند: "خوش آمدی! پیاده شو، بیا نزدیک...!"

نتوانست، یاد این افتاد که آب را خودش سه روز پیش، رویشان بسته، گفت: "سواره می‌مانم تا کشته شوم..."

می‌خواست چشم تو چشم نشوند...

اصلا حساب این را نکرده بود که بیایند سرش را بگیرند روی زانو، خون‌های روی پیشانی‌اش را پاک کنند.

باز دلشان راضی نشود. دستمال خودشان را ببندند دور سرش. در خواب هم نمی‌دید بهش بگویند: 

" آزاد مرد، مادرت چه اسم خوبی رویت گذاشته است "

«حر ابن یزید ریاحی»

نویسنده: فاطمه شهیدی

 

دانلود عکس با کیفیت بالا

عکس نوشته مجلس سوم (مسلم ابن عقیل) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

مجلس سوم

«مردی که صبح امیر بود، شب کسی را نداشت»

به آنکه طناب دور گردنش می‌انداخت، به آنکه به اسیری او را سوار اسب می‌کرد،

به مردی که تازیانه بالا برده بود تا تنش را سیاه کند، به مردمی که ایستاده بودند به تماشا،

به هر کسی که آنجا بود التماس می‌کرد:

"به حسین علیه‌ السلام بگویید، مسلم گفت: "نیا! مسلم گفت نیا".

به زنی که دلش رحم آمده بود و آبش داده بود،

به رهگذرانی که نمی‌شناخت، حتی به بچه‌ها می‌گفت.

شمشیر بالا برده بودند گردنش را بزنند،

به مردمی که پایین دارالاماره منتظر ایستاده بودند سرش پایین بیفتد التماس می‌کرد:

"یکی را روانه کنید به حسین بگوید که نیا"

«مسلم ابن عقیل»

نویسنده: فاطمه شهیدی

 

دانلود عکس با کیفیت بالا

عکس نوشته غدیری باشیم خوشحال کردن فرزندان شهدای مدافع حرم طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

غدیری باشیم (12)

شهدای مدافع حرم را فراموش نکنید که سلامت و امنیت امروز کشورمان بخاطر جانفشانی آن هاست

اگر خانواده آن ها را می شناسید به هر طریقی که می دانید به مناسبت عید غدیر دل فرزندان شهدا را خوشحال کنید.

 

دانلود عکس با کیفیت بالا 

 

عکس نوشته شهدایی طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

برای آب...

اسمش “یوسف” بود، 

یوسف قـربانی، بچه ی زنجان. شش ماهگی پدرش را از دست داد و یتیـم شد،

شش سالگی مادرش را از دست داد و با برادرش برای ادامه زندگـی به خانه ی مــادربزرگ رفتند.

دبستــان بود که مادر بزرگش به رحمت خـــدا رفت

و تنهــا دلخوشی اش برادر بزرگتــرش بود که در دوران نوجوانـــی او را نیز در سانحه ی تصادفی از دست داد و تنهای تنها شد،

رفت جبهه، تو اطلاعات عملیات بود. غواص هم بود. تو کربلای پنج شهید شد.

چند دقیقــه قبل از عملیات، یکــی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقـا یوسف! غواص یعنی چی؟

او پاسخ داده بود:
غواص یعنی مرغابــی امام زمان عج‌الله...
همرزم یوسف: “هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامـه می نویسد. با خودم می گفتــم یوسف که کسی را ندارد!

برای چه کسـی نامه می نویسد؟ آن هم هـر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟

دست مرا گرفت و قـدم زنان کنار ساحـل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت،

چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کســی را نـدارم...

 

دانلود عکس با کیفیت بالا

عکس نوشته شهید آوینی طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

 

دل نوشته شهید سید مرتضی آوینی:

اگر بگویم حب خدا محبت های دیگر را از بین می برد درست است؛

اما درست تر آن است که محبت های دیگر در سایه ی حب خدا جان می گیرند

و روح پیدا می کنند و انسان سراسر رحمت و محبت می شود...

و فاش بگویم؛

"هیچ کس جز آن که دل به خدا سپرده است، رسم دوست داشتن نمی داند." 

 

دانلود عکس با کیفیت بالا

عکس نوشته شهادت شهید مصطفی چمران

عکس نوشته شهادت شهید مصطفی چمران طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

دل نوشته شهید مصطفی چمران:

خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از زمین اشغال نکنم
خوش دارم هیچکس مرا نشناسد،هیچکس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد،هیچکس از راز و نیاز های شبانه ام نفهمد،هیچکس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند،هیچکس به من محبت نکند ،هیچکس به من توجه نکند ،جز خدا کسی را نداشته باشم ،جز خدا به کسی پناه نبرم...

دانلود عکس با کیفیت بالا