حوالی خدا

وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)
  • حوالی خدا

    وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)

مشخصات بلاگ

وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)

آخرین نظرات
  • ۲۹ آذر ۹۹، ۱۹:۵۶ - تری سدیم سیترات
    مبارکه
  • ۲۹ آذر ۹۹، ۱۸:۲۰ - هونیا موتور
    عالی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس نوشته شهدای غواص» ثبت شده است

عکس نوشته شهدایی ویژه هفته دفاع مقدس طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

آبدارچیم مادر جان...

مادرش می گفت:

هــر وقت ازش مـــــی پرسیدم مــــــادر، کارَت در جبهه چیست؟

می خندید و می گفت : آبدارچیَم مادر جان...

یک روز صــــــدایش کردم بیایَد ناهـــــار بخـــورد

پرسید: ناهار چی داریم ؟

گفتم: سبزی پلو با ماهی برایت درست کردم

با خنده رو بهم کرد و گفت :

ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند...

معنی حرفش را نفهمیدم

چند مـــــــاه بعد عملیات والفجر 8

درون اروند رود گم شد...

مادرش تازه فهمید

معنی آبدارچی بودن پسر غواصش را

و تا آخر عمرش دیگر نتوانست ماهـــــی بخورد

هفته دفاع مقدس گرامی باد.

 

دانلود عکس با کیفیت بالا

 

 

عکس نوشته شهدایی طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

برای آب...

اسمش “یوسف” بود، 

یوسف قـربانی، بچه ی زنجان. شش ماهگی پدرش را از دست داد و یتیـم شد،

شش سالگی مادرش را از دست داد و با برادرش برای ادامه زندگـی به خانه ی مــادربزرگ رفتند.

دبستــان بود که مادر بزرگش به رحمت خـــدا رفت

و تنهــا دلخوشی اش برادر بزرگتــرش بود که در دوران نوجوانـــی او را نیز در سانحه ی تصادفی از دست داد و تنهای تنها شد،

رفت جبهه، تو اطلاعات عملیات بود. غواص هم بود. تو کربلای پنج شهید شد.

چند دقیقــه قبل از عملیات، یکــی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقـا یوسف! غواص یعنی چی؟

او پاسخ داده بود:
غواص یعنی مرغابــی امام زمان عج‌الله...
همرزم یوسف: “هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامـه می نویسد. با خودم می گفتــم یوسف که کسی را ندارد!

برای چه کسـی نامه می نویسد؟ آن هم هـر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟

دست مرا گرفت و قـدم زنان کنار ساحـل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت،

چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کســی را نـدارم...

 

دانلود عکس با کیفیت بالا