حوالی خدا

وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)
  • حوالی خدا

    وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)

مشخصات بلاگ

وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)

آخرین نظرات
  • ۲۹ آذر ۹۹، ۱۹:۵۶ - تری سدیم سیترات
    مبارکه
  • ۲۹ آذر ۹۹، ۱۸:۲۰ - هونیا موتور
    عالی

عکس نوشته شب چهارم محرم شب حُر ابن یزید ریاحی طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

جنگ با دشمن حسین علیه السلام

و مولایش رخصت رفتن داد. چنان بر مرکب تاخت زد که گویی به دروازه بهشت می ‏تازد و خوف آن دارد که راه آسمان را به رویش ببندند.

لختی در برابر سپاه تبهکاران ایستاد:

«ای کوفیانِ مادر به عزا نشسته! ای خیانت پیشگان رسوا!

حسین را به خود خواندید و به یارای‏ اش امید دارید و اکنون دست از او کشیده و به رویش درآمده‏ اید؟! 

بر او چون ددان حلقه زده‏ اید و آب فرات را که یهود و نصارا و مجوس از آن می‏ نوشند

و سگان و خوکان در آن می‏ غلطند، بر او و خاندان پاکش حرام کرده ‏اید؟! 

چه بد حق محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله را درباره فرزندان او به جای آوردید! خدای، در روز عطشناکی، سیرابتان نکند...!»

امّا باران تیرهاشان بر سرش فرود آمد. اندکی به سوی خیام حَرم عقب نشست و بار دیگر رجز خوان به سویشان حمله بُرد:

منم حُر جنگ‏آور صف شکن  ***  که راهست یارای بازوی من؟

به یاری فرزند خیر النّسا  زنم تیغ بر گردن اشقیا

و چنان بر فوج دشمن می‏زد که شهابی به سینه شب. چندی کارزار کرد

و چندی از تیره روزان به خاک افکنده از نَفَس افتاده بود که گروه نامردان در میانش گرفت و آماج تیر و نیزه و سنانش ساخت.

خشنود، با خود می‏ اندیشید که «تمام دردها و زخم ‏ها را به تن خریدارم تا مولایم حسین را شرط جانبازی به جای آرم.

نویسنده: امیر خوش نظر

 

دانلود عکس با کیفیت بالا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی