عکس نوشته شب چهارم محرم شب حُر ابن یزید ریاحی طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
جنگ با دشمن حسین علیه السلام
و مولایش رخصت رفتن داد. چنان بر مرکب تاخت زد که گویی به دروازه بهشت می تازد و خوف آن دارد که راه آسمان را به رویش ببندند.
لختی در برابر سپاه تبهکاران ایستاد:
«ای کوفیانِ مادر به عزا نشسته! ای خیانت پیشگان رسوا!
حسین را به خود خواندید و به یارای اش امید دارید و اکنون دست از او کشیده و به رویش درآمده اید؟!
بر او چون ددان حلقه زده اید و آب فرات را که یهود و نصارا و مجوس از آن می نوشند
و سگان و خوکان در آن می غلطند، بر او و خاندان پاکش حرام کرده اید؟!
چه بد حق محمد صلی الله علیه و آله را درباره فرزندان او به جای آوردید! خدای، در روز عطشناکی، سیرابتان نکند...!»
امّا باران تیرهاشان بر سرش فرود آمد. اندکی به سوی خیام حَرم عقب نشست و بار دیگر رجز خوان به سویشان حمله بُرد:
منم حُر جنگآور صف شکن *** که راهست یارای بازوی من؟
به یاری فرزند خیر النّسا زنم تیغ بر گردن اشقیا
و چنان بر فوج دشمن میزد که شهابی به سینه شب. چندی کارزار کرد
و چندی از تیره روزان به خاک افکنده از نَفَس افتاده بود که گروه نامردان در میانش گرفت و آماج تیر و نیزه و سنانش ساخت.
خشنود، با خود می اندیشید که «تمام دردها و زخم ها را به تن خریدارم تا مولایم حسین را شرط جانبازی به جای آرم.
نویسنده: امیر خوش نظر