حوالی خدا
وبلاگ حوالی خدا وابسته به مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین (پوستر ها تولیدی می باشد)
عکس نوشته محرم (فتح خون) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
یاران! شتاب کنید، قافله در راه است.
میگویند که گناهکاران را نمی پذیرند، آری گناهکاران را در این قافله راهی نیست، اما پشیمانان را میپذیرند.
آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است که او سر سلسله خیل پشیمانان است
و اگر نبود باب توبهای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است،
آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان در این برهوت گمگشتگی وا میماند.
منبع: کتاب فتح خون، شهید سید مرتضی آوینی
عکس نوشته معرفی کتاب های عاشورایی ( کتاب ضیافت بلا) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
کتاب ضیافت بلا
نویسنده: سید محمدمهدی میرباقری
کتاب«ضیافت بلا» در دو فصل با عنوان های «سیر و سلوک متعارف» و«مقالات سلوکی از زیارت عاشورا» تنظیم شده
و مباحثی مانند «عزم و تصمیم انتخاب معبود»، «محاسبه»، «توبه» و «رجوع الی الله»،
«سلام به ولی خدا» و «علت عقب ماندن افراد مختلف از قافله عاشورا» را بررسی کرده است.
این کتاب می تواند دیدگاه شما را نسبت به زیارت عاشورا و ارتباط عاشورا و ظهور را دگرگون سازد،
کتابی است که خواندنش به مخاطب نشان می دهد که چگونه می توان از قافله امام زمان علیه السلام جا ماند
همان گونه که بزرگانی از قافله کربلا جاماندند و ویژگی هایی را
که برای همراهی استوار با امام زمانمان را باید داشته با شیم را خواهد آموخت!
عکس نوشته محرم (شب هفتم محرم) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
آزادش کرده بودند که جانش را بردارد و هر کجا خواست برود.
غلام سیاه اما نرفت...
ماند...
خون از همه زخمهایش بیرون میریخت.
آخرین نفسها بود...
تنش آرام آرام سرد میشد که صورتش ناگهانی گرم شد.
به زحمت چشم باز کرد.
گونه امام چسبیده به گونه سیاه او...
بریده بریده گفت: "خوشبخت تر از من کسی هست؟"
و چشم بست...
نویسنده: فاطمه شهیدی، کتابچه مجلس تنهایی
عکس نوشته شب هفتم محرم ( حضرت علی اصغر) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
در لغت نامه دهخدا استیصال از بیخ برآوردن، از بن برکندن ترجمه شده
تا حالا شده دلتان از بیخ و بن کنده شود...
درد بگیرد...
مچاله شود؟
حسین(علیه السلام) استیصال داشت،
یک قدم به طرف خیمه میرفت و یک قدم بر میگشت، چه کند؟
به مادر بدهد که برای این گلو چه چاره کند؟
خیلی حرف است قهرمانی پنجاه و هفت ساله تمام محاسنش در یک روز سفید شود،
و در زیر ردایی که روی سرش انداخته در اشک بگوید:
«اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا»
خدایا! میان ما و گروهى که ما را دعوت کردند تا ما را یارى دهند،
امّا ما را کُشتند داورى کن...
نویسنده: وفا دوران
عکس نوشته قاسم بن الحسن (ع) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است
تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است
یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
شاعر: قاسم نعمتی
شب ششم محرم شب قاسم بن الحسن (ع)
عکس نوشته قاسم ابن الحسن (ع) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
تو سوره بودی و تسبیح دست من بودی
هِجا هِجا شدی و دانه دانه ات کردند
به جرم گفتن احلی من العسل قاسم
شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند
شاعر: علی اکبر لطیفیان
شب ششم محرم شب قاسم ابن الحسن (ع)
عکس نوشته شب ششم محرم (شب قاسم بن الحسن) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
خوش به حال یتیمانی که تو
بهارشان بودی
منبع: زیارت ناحیه مقدسه
عکس نوشته محرم (مردی که سود نداشت) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
«مردی که سود نداشت»
"فایده؛ کلمهای این همه بیمعنی نشده بود که ظهر آن روز شد..."
مرد گفت: پسر رسول! با تو عهد کرده بودم تا فایده دارم بمانم.
پسر رسول نشسته بود کنار تن خونی آخرین نفری که رفته بود میدان و سر و رویش غرق خاک و عرق بود.
مرد گفت: تنها دو تن از یارانت ماندهاند، پایان معلوم شده است.
پسر رسول چیزی نگفت...
صدای مرد آهستهتر شد: در ماندن من سودی نیست آقا! بگذارید بروم.
پسر رسول سر بلند نکرد. فقط گفت: "کاش زودتر رفته بودی..."
لحنش ناگهان نگران شد: اسبی نمانده از این سپاه عظیم چه طور پیاده میگذری؟
از همان جا که نشسته بود، کنار تن خونی آخرین یار، دید که مرد سود و زیان، اسبش را پیش تر لابهلای خیمهها پنهان کرده...
دید که مرد سوار شد و دید که دور شد...
نویسنده: فاطمه شهیدی، کتابچه مجلس تنهایی