عکس نوشته محرم (شب هفتم محرم) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین

مجلس هفتم

«مردی که گونه‌های سیاهی داشت»

آزادش کرده بودند که جانش را بردارد و هر کجا خواست برود.

کوفه یا مدینه...

غلام سیاه اما نرفت...

ماند...
خون از همه زخم‌هایش بیرون می‌ریخت.

آخرین نفس‌ها بود...

تنش آرام آرام سرد می‌شد که صورتش ناگهانی گرم شد.

به زحمت چشم باز کرد.

گونه امام چسبیده به گونه سیاه او...

بریده بریده گفت: "خوشبخت تر از من کسی هست؟"

و چشم بست...

 «اسلم ابن عمرو»

نویسنده: فاطمه شهیدی، کتابچه مجلس تنهایی

 

دانلود عکس با کیفیت بالا