عکس نوشته حضرت حٌر طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
گرگ ها، نیمه جان رهایش کردند، نفس هایش به شماره افتاده بود.
می دانست تا دمی دیگر روحش قالب تهی خواهد کرد. از هر جای تنش زخمی دهان باز کرده بود و به مرگ می خندید.
سعادتمندم اگر باری دیگر چشمان مهربانش را ببینم. ضرب آهنگِ با وقارِ گام هایی را شنید که به سویش می آمد.،
چشم باز کرد حسین علیه السلام را دید که بر بالینش نشسته و سرش را به دامن گرفته تا زخمش را با پارچه ای ببندد.
امام، حرّ را از کوثر تولاّی خویش چنین لبریز کرد:
«خدایت رحمت کناد ای حرّ! تو آزاده ای چونان که مادرت نامید.
گوارایت باد شربت شهادت در برابر خاندان پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله »
نگاه شکرگزارش را به چشمان آقایش دوخت؛
گو اینکه می گوید: «آقای من! رسم آقای تمام کردی که بر بالینم آمدی».
می خواست، امّا نفسش برنیامد که بگوید «جانم هزار بار فدای تو، یا اباعبداللّه»
نویسنده: امیر خوش نظر