عکس نوشته شهادت حضرت رقیه (س) طراحی شده توسط مرکز آفرینش های فرهنگی صابرین
سَرِ بریده را بغل کرده بود و می گفت: پدرجــان کی تو را با خونت رنگی کرده؟
کی رگ های گردنت را بریده؟ کی من را در بچگی یتیــم کرده؟
کی این یتیم را بزرگ می کند؟
کی به داد این زن های بدون پوشش و اسیر می رسد؟
کی به چشم های خیــــس ما توجهی می کند؟
پدر جـان ما که بعد از تو کسی را نداریم.
ای کاش من فــــدای تو می شـدم.
ای کاش من جای تو کشتـــــه می شدم.
ای کاش قبل از این کور می شدم و تو را در این حال نمی دیدم...
از وقتی رقیه سَرِ پدرش را بغل کرده بود، آرام شده بود، آرامِ آرام...
زینب ســــــلام الله علیها رفت سراغش و دید آرامــــــش در چشــم های دخترک موج می زند...
حسین علیه السلام رقیـه را برده بود...
منبع: کتاب قصه کربلا، مهدی قزلی